محمدمهدی جومونگ می شود
چند روز پیش متوجه قندعسل شدم که داره به طور مرموزانه ای یه کارایی انجام میده
اولش که از تو کشو یه تیکه پارچه ورداشت
بعد چسب مایع و قیچی رو از رو میز ورداشت
دونه های تسبیحی که پاره شده بود رو ورداشت
هر چی هم ازش سوال می کردم که این چیزا برا چیته
میگفت می خوام شما رو سوپرایز کنم...خودتون بعدا می بینید
که یه هو با یه تیکه پارچه که به پیشونیش و یه تیکه پارچه که به کمرش (مثلاسربند و کمربند بود) ظاهر شد
گفتم این کارا چیه دیگه...
برگشته میگه: متوجه تغییرات من نشدید؟؟
من... نه این پارچه ها مثلا چه تغییری در تو ایجاد کرده؟؟
جواب داد: مگه فیلم جومونگ رو ندیدید که جومونگ یه سربند و کمربند داشت که شکل گل روشون بود
حالا قیافه من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی